خرید سیسمونی
حالا دیگه جنسیت شما هم مشخص شده بود و انتظار مامانی برای خرید سیسمونی به سر رسیده بود چون من اوایل خیلی دوست داشتم که برای شما خرید کنم اما بابایی میگفت صبر کن بعد از تعیین جنسیت میریم خرید.روز جمعه سوم آبان بود که خاله زهرا زنگ زد و گفت من این هفته شیراز هستم چیزی میخوای تا برات بخرم اما من گفتم من خودم باید بیام تا با هم بریم خرید خلاصه ما که چهار پنج روز قبل شیراز بودیم دوباره آماده شدم و عصر شنبه این بار با اتوبوس به عشق خرید برای دخترم راهی شیراز شدم توی راه چون یک جا ثابت بودم خیلی اذیت شدم . وقتی رسیدیم مثل همیشه بابا عزیز خودش اومده بود ترمینال جلومون که سوار شدیم و رفتیم خونه خاله زهرا که تازه از مشهد برگشته بودن خلاصه فردا و پس فر...
نویسنده :
مامان یاسمین زهرا
22:1